بـــــسم الله الــــرحمان الـــــرحیم
گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر
خداحافظ خداحافظ بخواب اصغر بخواب اصغر
به دست خود به قاتل دادمت هستم خجل اما
ز تاب تشنگی آسودی و از التهاب اصغر
به شب تا مادرت گیرد به بر قنداقه خالیت
بگریند اختران شب به لالای رباب اصغر